در تداول بنایان، آنکه گچ بدیوار مالد یا گل گچین و امثال آن سازد. بنائی که سفیدکاری و گچ بری کند. بنائی که تنها به گچ کاری پردازد. (یادداشت مؤلف). مقابل سفت کار و کلفت کار
در تداول بنایان، آنکه گچ بدیوار مالد یا گل گچین و امثال آن سازد. بنائی که سفیدکاری و گچ بری کند. بنائی که تنها به گچ کاری پردازد. (یادداشت مؤلف). مقابل سفت کار و کلفت کار
آنکه نان و نمک کسی را می خورد. (ناظم الاطباء). نمک خواره. نمک پرور. نمک پرورد. تحت تکفل، دو یا چند تن که با هم نان و نمک خورده باشند. (فرهنگ فارسی معین)
آنکه نان و نمک کسی را می خورد. (ناظم الاطباء). نمک خواره. نمک پرور. نمک پرورد. تحت تکفل، دو یا چند تن که با هم نان و نمک خورده باشند. (فرهنگ فارسی معین)
خورندۀ خاک. کنایه از کسی است که نظر بدنیا کند. نظرکننده بامور پست: نمی بینی کز آن آچار اگر خاکی تهی ماند ترا ای خاک خوار آن خاک بی آچار نگوارد. ناصرخسرو. خاک خوار است رستنی زآنست کایستاده چنین نگونسار است. ناصرخسرو. مار است خاک خوار پس او بادزان خورد کز خوان عید نیست غذای مقررش. خاقانی
خورندۀ خاک. کنایه از کسی است که نظر بدنیا کند. نظرکننده بامور پست: نمی بینی کز آن آچار اگر خاکی تهی ماند ترا ای خاک خوار آن خاک بی آچار نگوارد. ناصرخسرو. خاک خوار است رستنی زآنست کایستاده چنین نگونسار است. ناصرخسرو. مار است خاک خوار پس او بادزان خورد کز خوان عید نیست غذای مقررش. خاقانی
که خیالش نازک و لطیف و رقیق است. که مخیله ای دقیق و قوی دارد. نازک اندیش. دقیق الفکر: چو مضمونی که در دل بگذرد نازک خیالی را سخن هردم بگرد آن لب خاموش می گردد. جلال اسیر (از آنندراج). گرچه صائب نازک افتاده ست آن موی میان فکر ما نازک خیالان را غباری دیگر است. صائب (از آنندراج). - نازک خیالان، عارفان و فکرکنندگان در صنایع حق تعالی. (آنندراج) (غیاث اللغات)
که خیالش نازک و لطیف و رقیق است. که مخیله ای دقیق و قوی دارد. نازک اندیش. دقیق الفکر: چو مضمونی که در دل بگذرد نازک خیالی را سخن هردم بگرد آن لب خاموش می گردد. جلال اسیر (از آنندراج). گرچه صائب نازک افتاده ست آن موی میان فکر ما نازک خیالان را غباری دیگر است. صائب (از آنندراج). - نازک خیالان، عارفان و فکرکنندگان در صنایع حق تعالی. (آنندراج) (غیاث اللغات)
که عذاری لطیف دارد. جوان نوخاسته که پوست صورتش لطیف است. که گونه ای شاداب و مو برنارسته دارد: ز دست شاهد نازک عذارعیسی دم شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود. حافظ
که عذاری لطیف دارد. جوان نوخاسته که پوست صورتش لطیف است. که گونه ای شاداب و مو برنارسته دارد: ز دست شاهد نازک عذارعیسی دم شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود. حافظ